فرشته آسمونی ما ، كيانوشفرشته آسمونی ما ، كيانوش، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

دو پرنس کلبه ما

یه پسر خوشمزه...

  شیرین عسل که باشی همینه دیگه مامانی ....   اوایل فکر می کردم فقط منم که دوست دارم بخورمت... بس که خوشمزه ای     یه کم که گذشت دیدم بابایی هم بدش نمیاد یه گاز از اون لپ خوشمزه ات بگیره... یه کم دیگه که گذشت دیدم خیلی ها دوست دارن قند عسل مامان رو بچلونن و بخورن.... و متاسفانه این خیلی ها شامل حال پشه های بی معرفت هم میشه..... فقط یه شب فراموش کردم پمادت رو بزنم ... صبح دیدم عزیز دلم اینجوری شده تازه فقط به صورتت قناعت نکرده بود همه انگشتهای کوچولوی دست و پاهات رو هم خورده بود...... مامان قربون اون پلک ورم کرده خوشگلت بشه الهی ... حق اون پشه نامرد رو گذاشتم کف دستش تا دفعه آخرش با...
20 آبان 1391

کیانوش و مکعبهای چوبی ...

سلام عزیز دل مادر .... می دونی مامانی چند وقتیه که دائم با مکعبهات بازی می کنی ولی هیچ وقت اونا رو روی هم نمی زاری .... حتی وقتی من اونا رو برات روی هم بچینم زود خرابشون می کنی ...  فکر می کردم هنوز نسبتهای بزرگ و کوچیک رو نمی دونی ولی ببین چجوری مامان رو غافل گیر کردی عسل خان...!!!!   من مکعبها رو روی هم می زارم ...ولی عسل خان که اونا رو این مدلی دوست نداره ...   همشو خراب می کنه...   بعد بلند میشه و اونها رو دونه دونه می بره جلوی تلوزیون می چینه ....   بعد هم با دقت مکعبها رو از کوچیک به بزرگ مرتب می کنه ....   بعد که خیالش راحت میشه مکعبها جلوی تلوزیون چیده شدن و مامان...
15 آبان 1391

6 تا دندون تازه...

  سلام همه زندگی مامان...  پسر گلم چند روزیه که داره دندون در میاره اونم 6 تا باهم.... خلاصه که فعلا حسابی کلافه است ... تو این کلافگی هم فقط یه کم پارک و سرسره بازی می تونه قند عسل ما رو بخندونه....   خدا کنه این دندونها هم زودتر دربیان تا پسر گلم یه نفس راحت بکشه ...
6 آبان 1391

بدون عنوان

    ســــــــــــــلام همه وجودم دیروز من و پسر قشنگم مثل هر روز کلی با هم بازی کردیم ... یه عالمه با هم رقصیدیم ... بعد هی با همدیگه چیزهای خوشمزه خوردیم و به به و چه چه کردیم .... با همدیگه پتو بازی و بالش بازی کردیم ... دنبال بازی کردیم ... کله بازی کردیم ... دالی بازی کردیم  ... تاتی بازی کردیم ... قلقلک بازی کردیم... جیغ بازی کردیم و بعد که خسته شدیم لپهامونو چسبوندیم به هم و  نشستیم کارتون باب اسفنجی تماشا کردیم  ،  ... بعد هم رفتیم آب بازی کردیم و از اونجایی که دیگه نا برامون نمونده بود ولووووو شدیمممممم وقتی که بابایی اومد هم کلی تحویلش گرفتیم و دوباره با همدیگه یه عالمه ب...
31 مرداد 1391

بدون عنوان

                  سلام فرشته آسمونیه مامان ... مامانی جیگر بودی ... جیگرتر شدی.... اول صبح که از خواب بیدار می شی می ری سراغ کشوی لباسات و همشونو می ریزی بیرون ... بعد می ری سراغ دراور اتاق ما و همه لباسهای بابایی رو که توی کشوهای پایینیه می ریزی بیرون ... بعد می ری سراغ آشپزخونه و سعی می کنی کشوی دستمالها و دم کنی هاتی مامان رو باز کنی و هر چی توشه بریزی بیرون که خوب این یکی رو موفق نمی شی ... آخه به کشوها و کابینتهای آشپزخونه بست زدم  هر چند  تونستی یکی دو تاشونو از جا بکنی ... هزار ماشالله به این زور و بازوی فسقلیه مامان . این روزها یاد ...
8 مرداد 1391

بدون عنوان

  سلام عشق مامان این روزها المپیک لندن داره برگزار میشه و تو هم که با مامان پایه ... صبح تا شب داریم جودو و شنا و از این جور چیزها تماشا می کنیم ... اینقدر خوشت میاد که وقتی تلوزیون رو خاموش می کنم بهم می گی چیییییلاااااا؟؟؟!!!..... یعنی مامان چرا خاموشش کردی  یه کلمه جدید دیگه رو هم یاد گرفتی، حالا ...چیه... هم می گی ، خیلی هم ناز و قشنگ می گی ، البته فکر کنم چیه رو هم به همون معنیه چیه میگی و هم به معنیه کیه چون امروز که خاله مهسا زنگ زده بود خونمون تا من گوشی رو برداشتم و شروع کردم به حرف زدن با خاله زود اومدی جلوم و دستهای کوچولوتم با حالت سوالی جلوی مامان چرخوندی و گفتی چیییه؟؟؟!!! .... یعنی کیه ... الهی مامان فدای ا...
8 مرداد 1391

بدون عنوان

عزیز دل مادر امروز دندون هشتمت هم به سلامتی خود نمایی کرد... مبارکت باشه گل قشنگم ... تو این اوضاع واکسنی هم که هفته پیش زدیم تازه اثر کرده و همش دوست داری بغل مامانی باشی ... این جور وقتها من بهت می گم گل سینه شدی ... خوشبختانه تب نکردی و هنوز اثری از دونه های قرمز نیست ولی معلومه که حال خوشی نداری . اینم بگم که چند روزه 2 تا کلمه جدید به دایره لغاتت اضافه شده... وقتی بهت می گیم این کار رو نکن یا مثلا به فلان چیز دست نزن خیلی بامزه و کش دار می گی چیلاااااااااااااااااااا ؟؟؟؟ .... یعنی چرااااااااااا وقتی هم که گرسنه باشی اگه غذا رو ببینی می گی به به ... البته هر وقت دلت بخواهد می گی وگرنه به اصرار هیچ کس حرف نمی زنی . ...
27 تير 1391
1